جدول جو
جدول جو

معنی حساب ساختن - جستجوی لغت در جدول جو

حساب ساختن(گَ کَ دَ)
حساب تراشی کردن. حساب سازی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(چَ / چُو تَ)
تسبیب. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی). تقییض. (ترجمان القرآن). آماده کردن سبب. رجوع به سبب و سبب سازی شود
لغت نامه دهخدا
(رَ زَ دَ)
کم کردن. (آنندراج). کساد کردن. بی رونق نمودن. کاسد کردن:
بیابیا که به یاد تو مردم چشمم
کساد ساخته نرخ متاع مرجان را.
(آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(رُ صَ گِ رِ تَ)
کباب کردن:
داد لبش چون نمک بوی بنفشه به صبح
بر نمکش ساختم مردم دیده کباب.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(دَ اَ تَ)
فساد انگیختن. فساد پیوستن. فساد کردن. آشوب و فتنه بر پا کردن:... تا برابر چشم وی باشد و در کار وی فسادی نسازند. (تاریخ بیهقی). رجوع به فساد پیوستن و فساد انگیختن شود
لغت نامه دهخدا
(بَ تَ)
ویران کردن. منهدم نمودن. از بین بردن: و خانه های کوچک و بزرگ را خراب سازند. (مجالس سعدی) ، مست کردن دیگری. بمستی سخت انداختن
لغت نامه دهخدا
(کَ دَ)
حساب داشتن با کسی، با او معاملۀ نقد و نسیه و مانند آن داشتن، حساب داشتن در یک شعبه بانک، حساب جاری یا پس انداز در آن بانک داشتن، حساب نگاه داشتن:
حساب امشب وفردا به زلف او همی دارم
شمار ظلم و بیداد کسی برهم نمیگردد.
نظیری (ارمغان آصفی).
- حساب از خود داشتن، کنایه از مغرور بودن.
خاکساری پیش مغروران ندارد اعتباری
گر حسابی داری از خود در حساب ما مباش.
سلیم طهرانی (از ارمغان آصفی)
لغت نامه دهخدا
(حِ تَ)
حساب که مدتی از آن گذشته باشد یا بستانکاریی که به علتی قابل مطالبه نباشد
لغت نامه دهخدا
تصویری از کتاب ساختن
تصویر کتاب ساختن
تالیف کردن تصنیف کردن: (واجب دیدم این کتاب بنا شریف او ساختن) (راحه الصدور)
فرهنگ لغت هوشیار
از رواج و رونق انداختن (کالا بازار)، یا کساد ساختن نرخ. کم کردن نرخ: (بیا بیا که بیاد تو مردم چشمم کساد ساخته نرخ متاع مرجانرا)، (واله هروی)
فرهنگ لغت هوشیار
چیزی را بشکل گلوله های کوچک در آوردن، دارویی را بصورت حب در آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حباب ساختن
تصویر حباب ساختن
صنع الفقّاعات
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از حباب ساختن
تصویر حباب ساختن
Bubble
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از حباب ساختن
تصویر حباب ساختن
faire des bulles
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از حباب ساختن
تصویر حباب ساختن
пускать пузыри
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از حباب ساختن
تصویر حباب ساختن
blubbern
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از حباب ساختن
تصویر حباب ساختن
пускати бульбашки
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از حباب ساختن
تصویر حباب ساختن
puszczać bańki
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از حباب ساختن
تصویر حباب ساختن
起泡
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از حباب ساختن
تصویر حباب ساختن
fazer bolhas
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از حباب ساختن
تصویر حباب ساختن
fare bolle
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از حباب ساختن
تصویر حباب ساختن
burbujear
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از حباب ساختن
تصویر حباب ساختن
bubbelen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از حباب ساختن
تصویر حباب ساختن
ฟอง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از حباب ساختن
تصویر حباب ساختن
ببلے بنانا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از حباب ساختن
تصویر حباب ساختن
বুদ্বুদ তৈরি করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از حباب ساختن
تصویر حباب ساختن
kuunda vichocheo
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از حباب ساختن
تصویر حباب ساختن
baloncuk yapmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از حباب ساختن
تصویر حباب ساختن
거품을 만들다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از حباب ساختن
تصویر حباب ساختن
ליצור בועות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از حباب ساختن
تصویر حباب ساختن
बुलबुला बनाना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از حباب ساختن
تصویر حباب ساختن
membuat gelembung
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از حباب ساختن
تصویر حباب ساختن
泡を立てる
دیکشنری فارسی به ژاپنی